«سُبحَانَ اللهِ عَمَّا يَصِفُونَ: منزه است خدا از اين وصفها كه برايش مىتراشند.» (صافات/159)
در این آیه شریفه خدایتعالی میفرماید؛ خدا از توصیف هر توصیف کنندهای منزه است. هر کسی میخواهد به زعم خود و با ظن خود صفتی برای خدا بتراشد و او را معرفی کند ولی خدا، آن چیزی که اینها میگویند نیست یعنی نمیشود خدا را توصیف کرد.
اگر کسی نمیتواند خدا را برای ما معرفی و توصیف کند، پس چه طور میتوان او را شناخت؟ از طرفی در حدیث قدسی آمده است که: «قالَ اللهُ التَعالي: اِنّي كُنْتُ كَنْزاً مَخْفياً وَ اَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِكَي اُعْرَفَ: همانا من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم شناخته شوم پس خلق کردم تا شناخته شوم.» (بحارالأنوار، ج 84، ص 199 و 344) و یا در برخی اخبار دیگر نظیر همین تعبیر آمده که حضرت داود علت خلقت خلق را پرسید: قال داود علیه السلام یا رب لماذا خلقت الخلق قال کنت کنزاً...».
یعنی هدف آفرینش خلق و از جمله انسان این بوده که خدا را بشناسد، اوصاف او را بداند و به او معرفت پیدا کند تا از این طریق به بندگی او برسد. در تفسیر آیه شریفه 56 سوره ذاریات که می فرماید:«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ( و من جن و انس را خلق نکردم مگر برای این که مرا بندگی کنند) آمده است: "اي ليعرفون"(یعنی برای این که مرا بشناسند).
همچنین در حدیثی که از امام حسین(ع) نقل شده که به اصحاب خود فرمود: «أَيهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلا لِيعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ»؛ «اي مردم! همانا خداوند متعال بندگان را نيافريد، مگر براي آنكه او را بشناسند. پس در آن هنگام كه او را شناختند، بندگي او را خواهند كرد. و آن هنگام كه او را بندگي كردند، با عبادت او از عبادت غير او بينياز ميگردند». (بحار الانوار، ج 5 ص 312 ح1 )
بنابراین اگر غرض خلقت ما شناخت خداست، باید حتماً راهی برای تأمین این غرض وجود داشته باشد.
در ادامه و در آیه 160 سوره صافات، خدای تعالی جمعی را از تحت این حکم "ناتوانی از توصیف خدا" خارج کرده و میفرماید عدهای هستند که خدا را میتوانند برای شما توصیف کنند: « ألّا عَبَادَ اللهِ المُخلَصِينَ» (مگر اوصافى كه بندگان مخلَص او براى او قائلند).
پس باید اول مخلَصین را بشناسیم تا از طریق آنها بتوانیم به معرفت و توصیف صحیح خدا برسیم. اما مخلَصین چه کسانی هستند؟
خدایتعالی برخی انبیاء مثل حضرت یوسف را بنده مخلَص خود معرفی فرموده است(إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ )، بنابراین پیامبر اکرم(ص)، ائمه اطهار و فاطمه زهرا(س) به طریق اولی و قدر متیقن از مخلَصین هستند لذا فقط این ذوات مقدسه مُجازند خدا را توصیف کنند.
این یک مطلب کاملاً عقلی و برهانی هم است چون خدایی که غیب الغیوب است یعنی وجودی است که نه با حواس ظاهری قابل درک و احساس است و نه با فکر و عقل میتوان او را شناخت، خودش باید با یک وسیلهای و از یک طریقی خودش را به ما معرفی کند زیرا ما هیچ ابزاری برای شناخت او در دست نداریم. کشف و شهود هم باید میزان و معیاری برای اعتبارش داشته باشد و معیار اعتبارش هم علمی بودنش هست یعنی فقط مکاشفه علمی که منطبق با علوم اهل بیت علیهمالسلام باشد، قابل اطمینان و معتبر است پس این راه هم برگشتش به طریق اهل بیت(ع) است و الا می شود مثل مشاهدات و مکاشفات ابن عربی که می گوید:«به معراج که رفتم مرتبه علی[علیه السلام]را از مرتبه ابوبکر و عثمان پست تر دیدم و ابوبکر را در عرش دیدم چون برگشتم به علی گفتم چون بود که در دنیا دعوی می کردی که من از آنها بهترم الحال دیدم مرتبه تو را که از همه پست تری !!!».
با این توضیح و با توجه به این آیات شریفه و این روایات، فلاسفه و عرفاء که میخواهند با فکر و اندیشه خود، آن هم به اسم عقل!! یا با خطورات قلبی و نفسانی خود و به اسم "کشف و شهود عارفانه!!" خدا را بشناسند و به ما بشناسانند، حرف گزاف و باطلی نمیگویند؟
امام باقرعليه السلام میفرمایند: «كلّما ميّزتموه بأوهامكم في ادقّ معانيه فهو مخلوق مصنوع مثلكم مردود اليكم: هر آن چه به وسيله اوهامتان در دقيقترين معني تصوير و تصور كنيد، آن مخلوق و مصنوع است [مخلوق و ساخته شده ذهن شماست] مانند خودتان[که مخلوق هستید بنابراین] برگشتش به خودتان است. (حق اليقين/شبّر)